اصلا من تصلب شرایین تفکر دارم، فشار خون احساسم بالا رفته و دفتر و کاغذم حساسیت بهاره به مدادم پیدا کرده اند. عاطفه ی شعرم زکام شده و شی خارجی توی گلوی احساسم احتقان مزمن ایجاد کرده. پلک هایم استسقای شدید گرفته اند و چشمهایم مدام خودشان را خیس می کنند. سلولهای دوست داشتنم سرطانی شده اند و یکی از دوستانم می گفت با این وضعی که رشد دارند احتمالا آخرش دچار عشق مزمن بشوم و بعدش هم به همین جرم دارم بزنند. حالا می خواهی بگویی چه؟!
نویسنده : آشنا » ساعت 6:48 عصر روز سه شنبه 87 خرداد 28