چقدر اگر باشم، توی بغلت جا می شوم؟ اگر چقدر بهانه بگیرم، نق بزنم، با یک بوسه ی محکم دهنم را می بندی؟ اصلا چقدر اگر سردم بشود، توی آغوشم می گیری؟ راستی یادم رفت بپرسم، خبر داشتنی قند لبهایم افتاده؟! از دست میروم ها...
گاهی وقتها همینطوری می شوم. تهوع توهم می گیرم و این می شود که تخیلاتم کلی بچه تر می شوند. بعد یک دفعه از خواب می پرم و دستم را روی پیشانی ام که خیس عرق شده می کشم. سردم می شود و توی پتو چندبار می پیچم. چشمهایم گرم می شود و
چقدر اگر باشم، توی بغلت جا می شوم؟!..... هنوز صبح نشده؟ هی! با تو بودما...
نویسنده : آشنا » ساعت 11:23 عصر روز پنج شنبه 87 خرداد 23